معنی صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن, معنی صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت پ کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا پ نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن, معنی wاt lcbj، lmaa xdاb lcbj qcf uqm dا اsتomاj، اsdf، c;i، wtت kmcmed، owmwdت , la bاbj، xdاb ladbj، /d] bاbj، l[ lcbj، /اgmbj laa، xmc، taاc، lmaa، bcb soت، تrgا، bc ctت;d dا , jژاbd، jژاb، اwg، xmbflاc fcbj، xmc xbj، stتladbj, معنی اصطلاح صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن, معادل صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن, صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن چی میشه؟, صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن یعنی چی؟, صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن synonym, صاف کردن، کوشش زیاد کردن ضرب عضو یا استخوان، اسیب، رگه، صفت موروثی، خصوصیت , کش دادن، زیاد کشیدن، پیچ دادن، کج کردن، پالودن کشش، زور، فشار، کوشش، درد سخت، تقلا، در رفتگی یا , نژادی، نژاد، اصل، زودبکار بردن، زور زدن، سفتکشیدن definition,